برخودرد طالبان با زنان و پندی برای امروزیان



طالبان وحشی صفت و این دشمانان آرامش زن باز هم در این روز ها افکار زنان افغان را مخدوش کرده و باز طبل طالب ها برهنه پا و بی فرهنگ به گوش میرسد و زن افغان یکبار دیگر روز های را بیاد میاورد که زن به جرم زن بودن در خانه به بند روزگار کشیده شده بود




مردم افغان لطفآ دیگر طالب ها نگذارید که باز یکبار دیگر سنگ را به جبین پاک زن بیکوبد و بگوید که آنها و زن مضلوم را از بین ببرد
باید از گذشته ها پند بیگرم و سر در گریبان خود کنم و از تاریخ بیاموزم که چطور طالبان مزدور آب را به آسیاب دیگران رختند و با سر نوشت مردم بیچاره بازی کردن اما دریغا که هنوز هم بنظر میرسه که دولتمرد ا ز گذشته ها چیزی نیاموخته و پدیده طالب را مثلی یک خواب بد تعبیر کرده و به یادی فراموشی سپردند و مشغول پر کردن کیسه بی قناعت شان هستند و باز میخواهند که یک بار دیگر با سر نوشت مردم قمار بزنند و باز طالبان زن ستیز را قوت بدهد طالبان دارد روز به روز آزادی زن ها را تهدید میکنند گاهی میشنوم و میبنم که به روی دختران تیزاب پاشیده میشود گاهی زن به جرم مکتب رفتن تهدید میشود گاهی مکتب دخترانه بند میشود و گاهی هم به جرم جاسوسی به رگبار گلوله بسته میشود آخر چرا این همه بی عدالتی ای طالب لعنتی آیا همین زن نبود که تو را به دنیا آورد و به دامن پاک خویش پرورش داد و آفرینت باد خوب انعام دادی و به جهانیان ثابت ساختی که چقدر عالی به حقوق مادرت،خواهرت و زنت را ادا کردی

انگیزه های افزایش خود سوزی زنان در افغانستان


زن اگر نیست زندگانی نیست

مردمی نیست مهربانی نیست

دامن زن چــو بستان خداست

گلشن مهـــرو آشیان وفاست


رخت سفر بستن به قصد آگاهی از گذشته های تاریخی شکنجه، محرومیت، بی دادگری، اسارت و کشتارهای غم انگیز و کنونی زنان که توسط مردان صورت گرفته و بازهم می گیرند، نهایت مشکل می باشد و لی ناممکن هم نیست. اما توهین، تظلم، اسارت، ازادواج های اجباری، طلاق یک طرفه، به شوهر دادن دختران صغیر، مجبورد نمودن بیوه زنان به ازدواج پسران صغیر، سوزاندن، کشتن و... زنان که از سوی مرد سالاران بالای دختران و زنان افغانستان از قدیم تا امروز صورت می گیرند، نهایت و نهایت «غیر انسانی» می باشند. افزون بر استبدادهای تاریخی و سنتی که ذریعه جنس «مرد» بالای جنس «مؤنث» زیر ستم و اسیر تا حال با شدت هرچه تمام ادامه دارند؛ متأسفانه که در این سه دهه جنگ و بحران ویژه ای ددمنشی ها و عملکردهای غیر انسانی «جدیدی» دیگری مرد سالاران بالای زنان کشور ما تحمیل گردیده که نهایت خانمان برانداز و جهانسوز می باشند. به عنوان نمونه تا حال که توسط نهادهای شنیداری، دیداری، تصویری و مطبوعات داخلی و خارجی انعکاس یافته اند: « دلالی و فروشان دختران جوان و صغیر آوارهء میهن ما در طی سه دههء جنگ اخیر توسط تاجران خون در پاکستان، ایران کشوهای، افریقا و... دیگر ممالک، فروش دختر یازده ساله در بدل سگ جنگی، ترور خبرنگاران زن، اختطاف زنان، بینی بریدن خانمان، گوش بریدن زنان، خود سوزی زنان، تجاوز جنسی بالای دختران صغیر، کشتن زنان خانه با ضرب تیشه و... از جمله جنایات جدید ضدی انسانی دیگری مرد سالاران میهن ما می باشند که بر اسارت و محکومیت زنان کشور ما افزوده شده اند. من این چنین جنایات اخیر را در مورد زنان به نام یک «بحران سرطانی» تازه ای در افغانستان لقب می دهم که در برابر آن باید به سویه ملی و بین المللی یک مبارزه سازمان یافته ای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، روانی، تدریجی، فرهنگی و... قبل از نسخت با زعامت متحدانه و رهبری خردمندانه، عقلانی و دموکراتیک خود زنان صورت گیرند.چند علت خود سوزی زنان:در جهان هیچ یک معلول بدون یک، دو و یا چندین علت نبوده و نیست. از جمله خود سوزی زنان کشور ما که یک «پدیده ای شوم تازه» است که دارای انگیزه ها و عواملی نیز می باشد و شوربختانه که در این اواخیر در افغانستان به وقوع می پیوندند و بحران جدیدی را خلق نموده است


مرد در ذهنش اسیر است


زمانیکه یک مرد در ذهن خود اسیر جهالت، نافهمی و نظایر آن باشد؛ مسلما که از این وسیله قبل از همه در مقابل همسرش و حتا مادر و خواهرانش استفاده کرده و حقوق آنها را غضب می نماید. مرد با ذهن اسیر خود یکی از عامل نیرومند تظلم، خشونت، اسارت و... خود سوزی زنان در جامعه می باشد. پیش از همه آن مردانی که به این اسارت مهلک گرفتار اند، باید با نور معرفت دانش، بصیرت سیاسی و گوهر غنای فرهنگی اذهان تاریک آنها «شست و شو» گردند تا اقل یک قسمت زنجیر اسارت مرد سالاری

فروریزد


زن هم اسیر ذهنش می باشد:وقتی که در فکر و ذهن یک زن خرافات، نادانی و امثالهم مسلط باشد؛ دقیقا که زن از اثر اسارت فکری خود بر جوهر و تداوم حاکمیت مرد سالاری کمک می نماید. اسارت ذهنی اناث یکی از عامل سیه روزی، خشونت خانوادگی و... خودسوزی زنان می باشد. اگر این اسارت ذهنی زن بر پایه آگاهی لازم سیاسی- فرهنگی و خرد عصر جدید رفع نگردد، رهایی زن خارج از وجود زن محال و خیال محض می باشد


میکانیزم ملوک الطوایفی جامعه


جامعه کثرالقومی قومی و قبیلوی ما کلا در بستر از هم گسستگی، نارس، عقب افتادگی اجتماعی قرار داشته که از نخبه های لازم مدنی، ترقی، شکوفایی و... چندان برخوردار نیست. یعنی روابط تنگ قومی و فرهنگ قبیلوی تمدن گریز یکی از موانع به طرف رشد حیات شهروندی و ملت سازی می باشد. این عامل نیز به نوبت خود باعث بحران خانوادگی، اسارت، خشونت و... خود سوزی زنان می باشد. این میکانیزم باید درست شناسی گردد و بعد با تفکر و برنامه سازنده از بطن آن به نطفه سازی نخبه های مدنی، شکوفایی تدریجی و مسالمت آمیز آغاز گردد تا ساختار جامعه ازدرون خود آماج آبستن ترقی و پیشرفت گردد


عقب ماندگی نظام اقتصادی


افغانستان یک کشور زراعتی عقب مانده است که امور زراعت آن مدرنیزه نگردیده و مردم همواره به کمبود غله و خوراگه گرفتار می باشند. زراعت مهم ترین تولید کشور می باشد که مردم تا هنوز از خودکافی تولید آن خیلی فاصله داریم. این عامل اقتصادی هم یکی از انگیزه ها خشونت های خانوادگی، تداوم فقر فرهنگی و... خودسوزی زنان می باشد. بهبود وضع اقتصادی در کل و به صورت رشد اقتصادی زراعتی به وطور خاص یکی از بارزترین رفع نیازمندی اقتصادی جامعه خواهد بود که این امر هم به نوبه خود باعث کاهش بحران ها و به ویژه به کاهل خشونت های خانوادگی و اسارت زنان ممد واقع خواهد شد


سه دهه جنگ و بحران


قبل از سه دهه جنگ و بحران کشور ما که مردم با تمام فقر فرسایشگر اجتماعی، مادی و معنوی به ویژه در قصبات، دهات و روستاهای دور دست فاصله های حیات فقیرانه را به طرف ممات و گورستان کوتاه و کوتاه تر می نمودند، ناچار در فضای تاریک و با ذهنیت بسته می زیستند و به آغوش مرگ می رفتند. مردم با همین گونه حیات طاقت فرسا و غم انگیز عادت کرده بودند و از ناگزیری قناعت داشتند. و مردم «تصور» می نمودند که خداوند این چنین زندگانی مذلت بار را نصیب شان گردانیده است؛ و این را هنوز نمی فهمیدند که چنین فقر و فاقه و هزاران مصائب دیگر کار انسان ها در روی زمین خدا می باشد و بس. ایامیکه میلیون ها خانواده در اثر هجوم ارتش سرخ، جنگی های داخلی مجاهدین و به خصوص امارت اسلامی طالبان از افغانستان به ایران، پاکستان و سایر کشورهای متواری و مهاجر شدند که با مصیبت ها و بحران جدید نیز مقابل گردیدند. در این راستا هرچند که این آوارگان تلفات جانی، خسارت معنوی، اقتصادی وغیره فراوان را هم متحمل گردیدند؛ ولی دو چیز در مورد این مهاجرین ما در کشور های میزبان به مشاهده می رسد


مشکلات اقتصادی


اکثریت این مهاجرین از ولایات مرزی ما با کشورهای همسایه به خصوص با پاکستان و ایران را تشکیل می دهند که به صورت عمده روستایی هستند. آنها با تمام محرومیت، فشارکار طاقت فرسا و توهینی که ازسوی کشورهای میزبان بالای شان تحمیل می گردیدند با عرق ریزی خودها صاحب یک وضع «اقتصادی خوب» نسبت به حیات اقتصادی روستایی افغانستان شدند. این مهاجرین با تمام موانع و مشکلات که در کشورهای میزبان از جمله در ایران و پاکستان داشتند و هنوز دارند با «شیوه زندگانی اقتصادی نو» آشنا شدند. در جریان این شش سال آن عده از مهاجرینی که چه اجباری و چه داوطلبانه به مناطق شان در افغانستان برگشته اند؛ از منظر بهداشتی، منزل رهایشی، تعلیمی، بیکاری، خانوادگی و... به خصوص اقتصادی نهایت با چالش های فراوان مواجه شده اند. چون این مهاجرین از یک «حیات اقتصادی» نسبتا خوب از کشور های میزبان از جمله از ایران در ولایات مرزی و مرکزی افغانستان عودت نمودند و حال در قدم نخست با مشکل اقتصادی گیر مانده اند. مثلا تعدد چند خانواده در یک منزل ناکافی، با ناهنجاری های اجتماعی، بیکاری مردان و سایر انگیزه ها موجب «احیای مجدد خشونت های» خانوادگی، لت و کوب زنان و اطفال خانواده ها شده و از همین جهت برخی از زنان با خودسوزی دست می برند که راه حل نیست. انگیزه اصلی خودسوزی زنان قبل از همه «ذهنیت» مرد سالاری، «خشونت» خانوادگی و «فقر» اقتصادی بوده که مردان راهی بیروی رفت از این معضله را به صورت منطقی پیدا کرده نمی توانند با خیره سری و جهالت خویش به شکنجه، لت و حتا کشتن زنان خویش متوسل می گردند. از سوی دیگر این زنان هم در یک «موقعیت ذهنی» نیستند که در عوض خود سوزی راه دیگری را جهت حد اقل «زنده بودن» خودها برگزینند که رسم مبارزه برای بقاء فراز و فرودی فروان را نیز در پیش رو دارد


عدم شناخت از اوضاع کنونی جامعه


خانواده های مهاجر در بستر مهاجرت در حدود ممکن با پدیده ها، هویت ها، تخنیک ها و فرهنگ های جدید کشورهای میزبان آشنا شدند که تا حدود در شیوه ذهنیت قبیلوی، روستایی و سربسته شان تأثیر گذاشتند. به خصوص جوامع شهری و باز ایران و پاکستان بر تفکر سنتی مهاجرین نقش نسبتا مثبت داشته و دارد که نمی توان آنرا کتمان نمود.


وقتی که این عده از مهاجرین از خارج به کشورشان برگشتند و با موانع متعدد برخوردند؛ آنگاه هرچند که صاحب طرز دید جدیدی شده، تا حال نتوانستند که واقعیت های عینی و ذهنی جامعه سنتی و به خصوص عوارض وارده از بحران سه دههء آخیر را در میهن مخروبه و بحرانی خویش نسبتا درک کنند و برای یک آغاز حیات نوین خودها از «صفر» به کار و پیکار بپردازند. در این صورت این چنین مردان عودک کننده با بهانه واهی و سبک سرانه دست به خشونت های سنتی و تازه علیه زنان برده و برخی از زنان هم از «عدم آگاهی سیاسی و فکری» خویش دست به خودسوزی و خود کشی می زنند که سخت فاجعه انگیز می باشد.در این گزارش ذیل انگیزه های به ملاحظه می گردند که تعداد خود سوزی زنان اسیر در مناطق غربی کشور رو به افزایش می باشد:« پژواک: وقايع خودسوزی دختران و زنان در ولايت فراه طی سال جاری به دوبرابرافزايش يافته وحد اقل ٣٠ تن آنان به اثر خودسوزى جان باخته اند . لیلما صدیقی رئیس امورزنان ولایت فراه به آژانس خبری پژواک گفت که طی ده ماه گذشته، ٦٤ مورد سوختگی زنان که حدود نیمی ازآن خودسوزی بوده وعمدتاً درشهر فراه به وقوع پیوسته ، ثبت اين رياست شده است . وى علاوه کرد که ازاين جمله ٣٠ دختر و زن تلف شده اند در حالى که میزان تلفات زنان ناشی از خودسوزی درسال گذشته، ٢٨ مورد سوختگى به شمول ١٨ خودسوزى بود که اکثر آنان نيز جان داده اند.رئیس امورزنان فراه ميگويد که احتمال دارد که تعداد این واقعات به علت مشکلات محیطی وعدم دسترسی سریع به مراکزصحی بيشتر باشد. صديقى مى افزايد که ازدیاد واقعات خودسوزی زنان درفراه سبب شده است تا این ولایت در صدر ولایات غرب کشور از لحاظ میزان خشونت های خانواده گی که منجربه خودسوزی میشود قراربگیرد . به گفته موصوف، عدم آگاهی زن و مرد از حقوق یکدیگر، توقعات فراتر از توان اقتصادی خانواده، توام با فقراقتصادی و بیکاری سبب بروز خشونت های خانواده گی گردیده که بعضاً به خودسوزی زنان و یا قتل عمدی زنان منجر ميشود. رئيس امور زنان فراه گفت که فراهم آوری فرصت های کاری و ازدیاد آگاهی در مورد حقوق زن و مرد، میتواند در کاهش این مشکل مفید واقع شود ولی متاسفانه تا کنون اقدام موثردر این راستا صورت نگرفته است . صديقى مدعى است : خودسوزی یک پدیده غیربومی بوده که عمدتاً ازسوی مهاجرین عودت کننده از ایران در این ولایت رواج یافته است . يکى از قربانيان خشونت هاى خانواده گى که دست به خودسوزى زده و باعث مرگش شده، رعناى ٢٢ ساله باشندۀ شهر فراه بود. گل پرى، يکى از اقارب رعنا به آژانس خبرى پژواک گفت: رعنا سه طفل داشت، درزاهدان ايران مهاجربودند، اما بعد از برگشت به فراه، وضع اقتصاد شان خراب شد و رعنا از سوى شوهر و خانوادۀ شوهر مورد خشونت و لت و کوب قرار ميگرفت . وى علاوه کرد که رعنا در ايران زنده گى مستقل و اقتصاد خوب داشت ، اما در فراه در خانه پر جمعيت زنده گى ميکرد و لت وکوب ها و اختلافات خانواده گى ، شرايط را بر رعنا تنگ آورده و وى مجبور شد که بر سر خود تيل بپاشد و دست به خودسوزى بزند.گل پرى مى افزايد که رعنا بسيار سوخته بود و وقتى که به شفاخانه فراه انتقال يافت، فوت کرد. سه طفل از رعنا بجا مانده که اکنون تحت سرپرستى مادرش قرار دارند. ثریا دقیقی مسوول بخش ارتقاء وانکشاف حقوق زن دفترساحوی کمیسیون حقوق بشر درهرات نيزمیگوید که هنوزهم میزان خشونت علیه زنان درولایات غرب کشوربه شمول فراه درسطح بالایی قراردارد .به گفته وی ، با اینکه رقم دقیق میزان خشونت ها علیه زنان درولایات غرب بدست نیامده است اما خشونت هاعلیه زنان به دلیل ادامه نا امنی ها ، فقراقتصادی وآگاهی کم از حقوق یکدیگر، سبب آسیب پذیری بیشترزنان شده است . همچنان کریمه سالک رئیس ارتباط ولایات وزارت امورزنان با تایید افزایش میزان خشونت ها علیه زنان درفراه ، ميگويد که خودسوزی یک پدیده منفی بوده و ازدیدگاه دین اسلام به کلی حرام است،اما دیده میشود که این عمل منفی که منشاء بیرونی دارد وعمدتاً ازطریق مهاجرین برگشت کننده ازایران در فراه رواج یافته، روبه ازدیاد است .سالک افزود که میزان خشونت علاوه برفراه دردیگر ولایات سرحدی غرب مانند هرات و نيمروزهمچنان درسطح بالا قراردارد و باوجود بررسی وضعیت زنان در دیگرولایات، نیزنشان میدهد که خشونت ها علیه زنان، نسبت به سال قبل ١٥ درصد افزایش یافته است .بنا برمعلومات وى، طی سال جاری، حدود ٢١٧٦ مورد خشونت علیه زنان که بیشتر ازدواج اجباری، لت وکوب و خودسوزی بوده، ازسوی وزارت امورزنان ثبت شده است . اما آزیتا رفعت نماینده ولسی جرگه و يکى از فعالان حقوق زن میگوید که خشونت درافغانستان، شکل میراث را به خود گرفته و از یک نسل به نسل دیگر منتقل میشود. وى مى افزايد: زن به حیث یک فرد مساوی با مرد دیده نمیشود بلکه به حیث جنس دوم دانسته میشود. موصوف علاوه نمود که همواره برگزاری سیمینارهای با عناوين رفع و یا کاهش خشونت علیه زنان در مراکز عمده و شهرها راه اندازی میگردد در حالیکه در نواحی دوردست، هنوز خشونت زیاد بر زنان اعمال میشود. خانم رفعت گفت که باید به طورجدی در روشنی اذهان عامه کار شود تا از خشونت میراثی در کشورجلوگیری گردد. به باور وی آسیب پذیری زنان در افغانستان، بیشتربه دلیل دانش کم وعدم رشد فکری و فقراقتصادی خانواده ها صورت میگیرد. به گفته خانم رفعت، تدوین و اجرا شدن قانون مبارزه علیه خشونت، بلند بردن سطح دانش و آگاهی عمومی و تقویت بنیه اقتصادی خانواده ها میتواند به کاهش خشونت هاى خانواده گی منجرشود. با اين حال، پوهنيار مزارى صفا معين مسلکى و سرپرست وزارت امور زنان ميگويد که زنان و دختران از انواع مختلف خشونت ها چون ازدواج هاى قبل از وقت ، بد دادن ، تبعيض بين دختر و پسر، لت کوب ، شکنجه ، تحقير و توهين وغيره رنج ميبرند.به گفته وى، طى سال جارى هجرى شمسى ٩٥٤ قضيۀ خشونت عليه زنان درآن وزارت ثبت شده که از جمله به بيش ٧٢٠ مورد آن رسيدگى شده، درحالى که در سال گذشته، حدود ١٠٠٠ همچو واقعه ثبت گرديده بود . همچنان داکترثريا رحيم صبحرنگ مسوول حمايت و انکشاف حقوق زن در کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان ميگويد که طى سال ٢٠٠٧ ميلادى، بيش از ١٨٠٠ قضيه خشونت عليه زنان و در سال ٢٠٠٦ ميلادى ١٦٥٠ واقعۀ انواع مختلف خشونت عليه زنان در سطح کشور در کميسيون مستقل حقوق بشر ثبت و راجستر گرديده است


خلاصه


انگیزه ها و عوامل سیه روزی، اسارت، قتل و... محرومیت زنان ریشه های تاریخی و سنتی فروان دارند که ایجاب ضرورت مبارزات همه جانبه طولانی، تدریجی و مسالمت آمیز را می طلبند. اما در عصر کنونی نباید بر اسارت های تاریخی زنان افزود شود، بلکه گام های متین در کاهش انواع محرومیت ها و اسارت زنان برداشته شود که ایجابات عصر می باشد.در این صورت اگر دولتمداران جمهوری اسلامی افغانستان با اصلاحات اساسی در ساختار دولت، قانون اساسی، میکانیزم فرهنگ قبیلوی جامعه، زیربنای اقتصادی و.... بافتار جامعه افغانستان با جامعه جهانی یک ستراتژی نوینی و متحدانه را مطابق خواست ها، نیازمندی ها و آرمان های مردم ما روی دست نگیرند و صادقانه در حل بحران های کنونی کشور ما اقدام نورزند؛ زمینه های از جمله رفع خشونت های خانوادگی، اسارت و.... خود سوزی زنان در دستور کار قرار نخواهند گرفت.من به قانون تکامل پدیده ها باورمند هستم. چرا ما با فرهنگ قبیلوی و ذهنیت مرد سالاری تمدن ستیز خودها جلو تکامل قانونمندی نیازعصر را می گیرییم؟ آیا بالاخیره ما مردان چه وقت به صورت خردمندانه، مسؤلانه و عاقلانه تن به تحقق تساوی حقوق عادلانه و دموکراتیک زنان با مردان خواهیم داد؟


ای مادران در غم نشسته! ای خواهران اسیر! ای دختران به آرزوی آزادی!


ای همه زنان سراسر جهان و به خصوص زنان کشور ما که در زیر بار اسارت های مرد سالاران عصر جدید کمپیوتر- انترنت به ویژه قرون وسطایی، فرهنگ قبیلوی و خرافات سنتی قرار دارید و نوای آزادگی را سر می دهید!














!!!!باز هم یک تجاوز دیگر در ولایت سرپل





درحالیکه اخبار اسفبار تجاوز جمعی جنگسالاران و زورمندان بر دخترکان کم سن و سال در ولایات شمال کشور همه روزه به گوش میرسد و ناله و فریاد قربانیان بالاست، اما دولت پوشالی و مافیایی حامد کرزی با دزدان و متجاوزان زد و بند داشته و آنان را در پناه گرفته است
روزنامه اندیپندنت به تاریخ ۲۴ اگست ۲۰۰۸ گزارش داد که به حکم حامد کرزی، دو تن از تجاوزکاران جنسی که قبلا به یازده سال حبس از سوی ستره محکمه افغانستان محکوم شده بودند، از زندان رها گردیده اند
در سپتامبر ۲۰۰۵ ایندو مرد همراه با قومندان شان به نام مولوی سلام پسر زنی به نام سارا را به قتل رسانیده و بعد در مقابل چندین شاهد عینی در ولایت سمنگان این زن را مورد تجاوز جمعی قرار داده بودند. مولوی سلام قبل از دستگیری در حادثه‌ای به قتل میرسد اما سه تن از متهمین دیگر سال گذشته مورد محاکمه قرار گرفته و به یازده سال حبس محکوم میشوند
یکی از متجاوزان به نام عبدالبصیر در زندان می‌میرد اما دو تن دیگر به نامهای نور محمد و خیرمحمد طی فرمانی به امضای شخص حامد کرزی در ماه می ۲۰۰۸ مورد بخشایش قرار گرفته از زندان رهایی می‌یابند
سارا و همسرش به نام دلاور به کیت کلارک خبرنگار اندیپندنت گفته اند که آنان زمانی از رهایی دو متجاوز آگاهی یافتند که آندو را در قریه خود دیدند و از آن شوک دیده اند. فعلا این زوج از خطری که متوجه شان است قریه شانرا ترک گفته و زندگی مخفی را پیشه کرده اند. وقتی خبرنگار از دلاور میپرسد که آیا میخواهد قضیه در مطبوعات انعکاس یابد جواب میدهد: "ما قبلا پسر و عزت خود را از دست داده ایم، زمین خود را بخاطر پرداخت مصارف پیشبرد دوسیه خود فروختیم و حال خانه خود را از هم از دست دادیم، دیگر چه چیزی داریم که از دست دهیم؟"
کرزی زمانی این تجاوزکاران را زیرچپنش جا میدهد که چندی قبل با عوامفریبی و کمپاین برای انتخابات آینده دو قربانی تجاوز از ولایت سرپل را در کابل خواست و ظاهرا مورد حمایت قرار داد و قومندان امنیه سرپل را بخاطر بی‌توجهی به دوسیه اینان از کار سبکدوش نمود ولی در همین جریان یک جنایتکار پلید به نام بشیر چاه آبی را، که سالها مردم تخار را مورد جنایت و ددمنشی قرار داده است، منحیث والی سرپل تعیین نمود
ناله های دردناک و فقر و فلاکت و مرارت های استخوانسوز مردم تیره روز افغانستان به کرزی و تیم وطنفروشش کمترین ارزشی نداشته و کماکان مشغول زدو بند با خاینان و جانیان اند، و از جانب دیگر مالکان خارجی شان هم با بمباردمان های کور و هیتلری شان پیاپی صدها هموطن بیگناه و معصوم ما را با خاک و خون یکسان میکنند
مردم ما که دیگر از این دولت وطنفروش و خاین کوچکترین انتظاری ندارند و روزی رسیدنیست که خود قانون را بدست گرفته این خاینان ملی را به جزای اعمال شان برسانند

ازدواج اجباری و فرار از منزل










ازدواج اجباری از موارد عمدۀ خشونت علیه زنان و دختران در افغانستان محسوب می شود. بد دادن (معامله دختر بر سر نزاع های






خانوادگی)، به زور به قید نکاح مردان کلان سن درآمدن و سر انجام فروخته شدن در بدل پول و جای داد از مواردی است که بیشتر دختران جوان و گاه گاهی هم زنان بیوه در افغانستان قربانی آن می شوند.
مارینا دختر جوانی است که او نیز قربانی یک ازدواج اجباری شده است. او که در یکی از نظارت خانه های شهر کابل بسر می برد می گوید؛ خلاف خواست خودش پدر و مادرش او را به جوان دیگری نامزد کرده بودند. مارینا می گوید؛ اوهرگز به این پیوند رضایت نداشته است و این مشکل را بارها با والدینش در میان گذاشته است.اما کمتر به این خواست وی توجه صورت گرفته است:" متعلم صنف هفتم می باشم والدینم مرا در خورد سالی بدون رضایتم نامزد کرده بودند. من می خواهم که تحصیلاتم را ادامه بدهم مگر پدر و مادرم نمی خواهند می گویند نخیر، تو حالا جوان شدی، چیزی که رضایت ماست تو هم باید به ان خوش باشی. به خواست خود مرا نامزد نمودند، من هیچ خوش نیستم. من اصلا کسی دیگر را که می خواهم والدینم مرا به او نمی دهند و خوش ندارند. آرزوی که من دارم والدینم نمی خواهند من به آن آرزویم برسم. آنان کسی را برایم می خواهند که او پیسه دار باشد. پیسه دار(پولدار) کسی را خوشبخت نمی سازد. اگر گپ به پیسه باشد، می توانیم بخاطر پیسه به هر طرف پای خود را بمانیم. مگر اخلاق یک کس مهم است. برای من پیسه هیچ کدام امنیت ندارد، مگر خواست و آرزوی من اینست که والدینم مرا به آن شخصی که من می خواهم نامزد بسازند. مگر آرزوی پدر و مادرم چیزی دیگر است.چیزی که خود انان بدون رضایت من میخواهند.بسیاروقت شده که بدون رضایت و بدون پرسان از من که بپرسند دخترم آیا تو خوش داری یا نداری؟ مرا برای کس دیگری دادند. فعلا من از این پیوند هیچ راضی نیستم و حتی از زنده گی خود بیزار آمده ام و به مرگ خود راضی هستم."
مارینا می گوید؛ تلاش وی برای قناعت دادن پدر و مادر به جایی نرسید و سر انجام تصمیم گرفت تا با پسری که مورد علاقه اش بود و از مدت ها قبل با وی دوستی داشت از منزل فرار کند زیرا به باور مارینا راه دیگری که بتواند مشکلی راحل کند برایش وجود نداشت؛"وقتی من همراه همین پسری که علاقه داشتم فرار کردم، ما هر دو یک جا به حوزه 10 آمدیم که بعد حوزه ما را به محکمه فامیلی معرفی کردند. این پسر از زمان طالبان همسایه ما بود . اوحالا دریور است فرار که کردیم مستقیما حوزه آمدیم."
در بسیاری از موارد دیده شده که زنان و دختران در افغانستان قربانی زد و بند های خانواده گی، معاملات پولی و یا هم خشونت ها بین اقوام و خانواده شده اند. گاهی به بد داده شده اند، زمانی به پول فروخته شده اند و گاهی هم والدین به خصوص پدران به زعم خود بخاطر لطف و مهربانی به دوستان و نزدیکان خود حاضر شده اند دختران و یا پسران خود را در کودکی نامزد بسازند و کمتر به این اندیشیده اند که ممکن است این وصلت نادرست باشد و یا هم عواقب آن به کودکان شان خطر ناک باشد. شاید هم این موضوع کمتر برای شان قابل اهمیت باشد. اما آنچه مهم است بربادی دو انسان است.که ناخواسته به کام بدبختی می روند. مارینا هم خود را قربانی این معاملات می داند و می گوید؛ پدرش می خواهد وی را در مقابل قرض خود به شخصی که او راضی به زنده گی کردن با او نیست بدهد "در دوران طالبان پدرم کراچی رانی می کرد، همین دوستش برای ما کمک نموده بود او برای ما فرش، تلویزیون و یگان وسایل خانه خریده بود و هم پدرم را در ولایت کندهار نزد خود به حیث منشی خود تعیین کرد که فعلا او قیمت آن همه اجناس را که برای ما خریده بود از پدرم می خواهد. اما پدرم چون توان پردا خت پول آن را ندارد مجبور است مرا به عوض پول همان اجناس برایش بدهد. پدرم می گوید؛ من توان پول قرض را ندارم مجبور هستم که تو را برایش بدهم."
تعصب های خانواه گی و شاید هم عوامل دیگر سبب شد تا پدر مارینا حاضر نشود با ما در این مورد صحبت کند. اما مارینا که فعلا در نظارت خانه بسر می برد می گوید؛ با پسری که فرار کرده راضی به زنده گی کردن است. در حالی پسری را که پدرش به وی انتخاب کرده و قرار بود با وی ازدواج کند برای او به حیث شریک زنده گی قابل قبول نیست. مارینا می گوید؛ پسری را که پدرش برای او انتخاب کرده هم به این وصلت رضایت ندارد و تنها پدرانشان پا فشاری دارند تا این دو باهم ازدواج کنند.
"پسراو هم اصلا رضایت ندارد که مرا برایش گرفته، چون که پدر او هم بدون رضایت پسرش مرا برای او نامزد ساخته است. پدر من و پدر او در میان خود به یکی دیگر خود شیرینی داده بودند و گفته بودند که من دختر خود را برای پسرت می دهم و پدر او گفته بود که پسرم داماد تو می شود. همین طور در میان خود فیصله کرده بودند. فعلا نه من به پسر او رضایت دارم و نه پسر او به من رضایت دارد."
اما با وجود این که کودکان به وصلت های دلخواه والدین شان رضایت نشان نمی دهند بازهم چرا خانواده ها به گفته های خود پا فشاری می کنند؟ و به اصطلاح می خواهند خواسته خود را تحمیل کنند.
گفته می شود عدم اگاهی خانواده ها از حقوق زنان و در کنار آن بی توجهی آنان به خصوص پدران، سبب ایجاد چنین مواردی می شود و آنان با اعمال زور و فشار و بی خبر از قوانین شرعی و مدنی کشور تاکید برخواسته های خود می کنند اما با وجود ایجاد مراکز و ارگان های مختلف حمایت از حقوق زنان و موجودیت وزارتی به نام زنان، آیا فعالیتی در این راستا صورت گزفته است؟ خانم فوزیه امینی رییس حقوق زن در وزارت زنان می گوید: "وزارت امور زنان در راستای ازدواج اجباری و اطفال، مطمینا برنامه های زیادی داشتیم که ما تقریبا یکسال پیشتر در وزارت خارجه به کمک موسسات خارجی یک کارگاه آموزشی دو روزه داشتیم که این کارگاه آموزشی برای تمام ارگان ها یک آگاهی خوبی بود. همچنان این در قبال خود یک پروتوکول هم داشت، که در آن زیادتر از 13 ارگان امضاء کردند که این پروتوکل منع ازدواجهای اجباری و اطفال است. که تقریبا 14 وزارت خانه آن را پذیرفته و در آن امضاء کردند و این پروتوکول به تمام ارگان ها بخاطر اجرائات شان فرستاده شده، همچنان وزارت امور زنان قانونی را بنام محو خشونت یا قانون را که حمایت کننده از خانم هاست، در آنجا ازدواجهای دورۀ طفولیت را تحت غور و بررسی قرار دادند، که ازدواج زیر سن پا یین تر از 15 سال قطعا جواز ندارد و این یک ممنوعیت قانونی برای این کار می باشد."
این درحالیست دیگر ادارات که در بخش های حقوق بشر و حقوق زنان فعالیت می کنند. نیز مدعی اند که در پیشگیری از ازدواج های قبل از وقت و آگاهی دهی از عوقب آن به مردم فعالیت های داشته اند اما با توجه به سنتی بودن و مرد سالار بودن جامعه چنان که دیده شده این فعالیت ها تاثیرات کمتری داشته است. گفته می شود بیشتر افراد متعصب و سنتی، بدون درک مسایل، ایجاب و شرایط زمان، دلایلی در مورد این که در زمان صدر اسلام نیز کودکان درخورد سالی به نکاح در آورده شده و پدر و پدر بزرگ یک کودک بخصوص دختر، این صلاحیت را دارند. با اعمال زور و فشار بر کودکان شان چه دختر و چه پسر آنها را به عقد نکاح مجبور می سازند.
در مورد این که نکاح اجباری از دیدگاه دین مقدس اسلام چگونه است مولوی محمد صدیق حزب الهی رییس عمومی افتتا ح و احتساب ستره محکمه می گوید: "در اسلام عزیز هیچ کاری به هیچ شکلی اجباری شده نمی تواند. حتی در پذیرش دین مقدس اسلام روایت سریع قرآن عظیم الشان است که همه به آن آگاهی دارند. ترجمه:" دین را نمی توا ن بر کسی به جبر تحمیل کرد."
اجبار ازدواج نه بر پسر مجاز است نه به دختر. و کسانی که سوء استفاده از یک مجاز بودن را می کنند که او عبارت از این است که اگر دختر خورد سن را، پدر یا پدر کلان به نکاح کسی داده باشد و از این استفاده می کنند، ما به بسیار صراحت برای شان می گوییم، قسمی که به ازدواج وعروسی صغیر و صغیره پدر و پدر کلان اجازه دارد، در آنجا قید بسیار قوی دینی صحیح التصرف بودن است.
پدر صحیح التصرف کسی است که به نماینده گی از صدر اسلام کار کرده بتواند که در صدر اسلام ما نمونه هایش را داشتیم و فعلا نداریم.
بصورت مشخص مادر مهربان مسلمانان بی بی عایشه، کسانی صحبت می کنند که بی بی عایشه (رض) در خورد سالی و پیش از بلوغ به نکاح گرفته شده است، درست است اگر ما پدرانی چون حضرت ابوبکر صدیق(رض) داشته باشیم و دامادی چون پیامبر بزرگوار سالار انبیاء داشته باشیم، من یقین کامل دارم که مسلمانان را به جا بگذازید، هیچ عقل سلیم مخالف این قسم ازدواج نخواهد کرد،بخاطری که اگر ابو بکر صدیق (رض) و پیامبری چون حضرت محمد (ص) باشند، در نظام نکاح بی بی عایشه هیچ گونه مشکلی ایجاد نخواهد کردند. پدر و پدرکلانهای امروزی ما برای خود صلاحیت پدر بودن حضرت ابوبکر را به خود ندهد."
هرچند ازدواج های اجباری و خشونت علیه زنان و دختران از دیر زمانیست که در افغانستان رایج است و بیشتر به آن صبغۀ شرعی داده شده، اما چنانچه گفته شد این عمل از نگاه دین اسلام نیز ناجایز و نادرست است.
پس بهتر است خانواده ها این واقعیت را بپذیرند که چنین عمل از دیدگاه قوانین شرعی، مدنی و حقوق بشر جایز نبوده و ارتکاب آن عملی نادرست است.

پارچه شعری در وصف زن


ای شاخهء گل، شکسته تا چند؟

ای ســــروران نرستـــه تا چند؟

ای مرغ بهشت، خستــــه تا چند؟

در کنــج قفــــس نشسته تا چند؟
بشکن قفس و چمن بیارای