ازدواج اجباری و فرار از منزل










ازدواج اجباری از موارد عمدۀ خشونت علیه زنان و دختران در افغانستان محسوب می شود. بد دادن (معامله دختر بر سر نزاع های






خانوادگی)، به زور به قید نکاح مردان کلان سن درآمدن و سر انجام فروخته شدن در بدل پول و جای داد از مواردی است که بیشتر دختران جوان و گاه گاهی هم زنان بیوه در افغانستان قربانی آن می شوند.
مارینا دختر جوانی است که او نیز قربانی یک ازدواج اجباری شده است. او که در یکی از نظارت خانه های شهر کابل بسر می برد می گوید؛ خلاف خواست خودش پدر و مادرش او را به جوان دیگری نامزد کرده بودند. مارینا می گوید؛ اوهرگز به این پیوند رضایت نداشته است و این مشکل را بارها با والدینش در میان گذاشته است.اما کمتر به این خواست وی توجه صورت گرفته است:" متعلم صنف هفتم می باشم والدینم مرا در خورد سالی بدون رضایتم نامزد کرده بودند. من می خواهم که تحصیلاتم را ادامه بدهم مگر پدر و مادرم نمی خواهند می گویند نخیر، تو حالا جوان شدی، چیزی که رضایت ماست تو هم باید به ان خوش باشی. به خواست خود مرا نامزد نمودند، من هیچ خوش نیستم. من اصلا کسی دیگر را که می خواهم والدینم مرا به او نمی دهند و خوش ندارند. آرزوی که من دارم والدینم نمی خواهند من به آن آرزویم برسم. آنان کسی را برایم می خواهند که او پیسه دار باشد. پیسه دار(پولدار) کسی را خوشبخت نمی سازد. اگر گپ به پیسه باشد، می توانیم بخاطر پیسه به هر طرف پای خود را بمانیم. مگر اخلاق یک کس مهم است. برای من پیسه هیچ کدام امنیت ندارد، مگر خواست و آرزوی من اینست که والدینم مرا به آن شخصی که من می خواهم نامزد بسازند. مگر آرزوی پدر و مادرم چیزی دیگر است.چیزی که خود انان بدون رضایت من میخواهند.بسیاروقت شده که بدون رضایت و بدون پرسان از من که بپرسند دخترم آیا تو خوش داری یا نداری؟ مرا برای کس دیگری دادند. فعلا من از این پیوند هیچ راضی نیستم و حتی از زنده گی خود بیزار آمده ام و به مرگ خود راضی هستم."
مارینا می گوید؛ تلاش وی برای قناعت دادن پدر و مادر به جایی نرسید و سر انجام تصمیم گرفت تا با پسری که مورد علاقه اش بود و از مدت ها قبل با وی دوستی داشت از منزل فرار کند زیرا به باور مارینا راه دیگری که بتواند مشکلی راحل کند برایش وجود نداشت؛"وقتی من همراه همین پسری که علاقه داشتم فرار کردم، ما هر دو یک جا به حوزه 10 آمدیم که بعد حوزه ما را به محکمه فامیلی معرفی کردند. این پسر از زمان طالبان همسایه ما بود . اوحالا دریور است فرار که کردیم مستقیما حوزه آمدیم."
در بسیاری از موارد دیده شده که زنان و دختران در افغانستان قربانی زد و بند های خانواده گی، معاملات پولی و یا هم خشونت ها بین اقوام و خانواده شده اند. گاهی به بد داده شده اند، زمانی به پول فروخته شده اند و گاهی هم والدین به خصوص پدران به زعم خود بخاطر لطف و مهربانی به دوستان و نزدیکان خود حاضر شده اند دختران و یا پسران خود را در کودکی نامزد بسازند و کمتر به این اندیشیده اند که ممکن است این وصلت نادرست باشد و یا هم عواقب آن به کودکان شان خطر ناک باشد. شاید هم این موضوع کمتر برای شان قابل اهمیت باشد. اما آنچه مهم است بربادی دو انسان است.که ناخواسته به کام بدبختی می روند. مارینا هم خود را قربانی این معاملات می داند و می گوید؛ پدرش می خواهد وی را در مقابل قرض خود به شخصی که او راضی به زنده گی کردن با او نیست بدهد "در دوران طالبان پدرم کراچی رانی می کرد، همین دوستش برای ما کمک نموده بود او برای ما فرش، تلویزیون و یگان وسایل خانه خریده بود و هم پدرم را در ولایت کندهار نزد خود به حیث منشی خود تعیین کرد که فعلا او قیمت آن همه اجناس را که برای ما خریده بود از پدرم می خواهد. اما پدرم چون توان پردا خت پول آن را ندارد مجبور است مرا به عوض پول همان اجناس برایش بدهد. پدرم می گوید؛ من توان پول قرض را ندارم مجبور هستم که تو را برایش بدهم."
تعصب های خانواه گی و شاید هم عوامل دیگر سبب شد تا پدر مارینا حاضر نشود با ما در این مورد صحبت کند. اما مارینا که فعلا در نظارت خانه بسر می برد می گوید؛ با پسری که فرار کرده راضی به زنده گی کردن است. در حالی پسری را که پدرش به وی انتخاب کرده و قرار بود با وی ازدواج کند برای او به حیث شریک زنده گی قابل قبول نیست. مارینا می گوید؛ پسری را که پدرش برای او انتخاب کرده هم به این وصلت رضایت ندارد و تنها پدرانشان پا فشاری دارند تا این دو باهم ازدواج کنند.
"پسراو هم اصلا رضایت ندارد که مرا برایش گرفته، چون که پدر او هم بدون رضایت پسرش مرا برای او نامزد ساخته است. پدر من و پدر او در میان خود به یکی دیگر خود شیرینی داده بودند و گفته بودند که من دختر خود را برای پسرت می دهم و پدر او گفته بود که پسرم داماد تو می شود. همین طور در میان خود فیصله کرده بودند. فعلا نه من به پسر او رضایت دارم و نه پسر او به من رضایت دارد."
اما با وجود این که کودکان به وصلت های دلخواه والدین شان رضایت نشان نمی دهند بازهم چرا خانواده ها به گفته های خود پا فشاری می کنند؟ و به اصطلاح می خواهند خواسته خود را تحمیل کنند.
گفته می شود عدم اگاهی خانواده ها از حقوق زنان و در کنار آن بی توجهی آنان به خصوص پدران، سبب ایجاد چنین مواردی می شود و آنان با اعمال زور و فشار و بی خبر از قوانین شرعی و مدنی کشور تاکید برخواسته های خود می کنند اما با وجود ایجاد مراکز و ارگان های مختلف حمایت از حقوق زنان و موجودیت وزارتی به نام زنان، آیا فعالیتی در این راستا صورت گزفته است؟ خانم فوزیه امینی رییس حقوق زن در وزارت زنان می گوید: "وزارت امور زنان در راستای ازدواج اجباری و اطفال، مطمینا برنامه های زیادی داشتیم که ما تقریبا یکسال پیشتر در وزارت خارجه به کمک موسسات خارجی یک کارگاه آموزشی دو روزه داشتیم که این کارگاه آموزشی برای تمام ارگان ها یک آگاهی خوبی بود. همچنان این در قبال خود یک پروتوکول هم داشت، که در آن زیادتر از 13 ارگان امضاء کردند که این پروتوکل منع ازدواجهای اجباری و اطفال است. که تقریبا 14 وزارت خانه آن را پذیرفته و در آن امضاء کردند و این پروتوکول به تمام ارگان ها بخاطر اجرائات شان فرستاده شده، همچنان وزارت امور زنان قانونی را بنام محو خشونت یا قانون را که حمایت کننده از خانم هاست، در آنجا ازدواجهای دورۀ طفولیت را تحت غور و بررسی قرار دادند، که ازدواج زیر سن پا یین تر از 15 سال قطعا جواز ندارد و این یک ممنوعیت قانونی برای این کار می باشد."
این درحالیست دیگر ادارات که در بخش های حقوق بشر و حقوق زنان فعالیت می کنند. نیز مدعی اند که در پیشگیری از ازدواج های قبل از وقت و آگاهی دهی از عوقب آن به مردم فعالیت های داشته اند اما با توجه به سنتی بودن و مرد سالار بودن جامعه چنان که دیده شده این فعالیت ها تاثیرات کمتری داشته است. گفته می شود بیشتر افراد متعصب و سنتی، بدون درک مسایل، ایجاب و شرایط زمان، دلایلی در مورد این که در زمان صدر اسلام نیز کودکان درخورد سالی به نکاح در آورده شده و پدر و پدر بزرگ یک کودک بخصوص دختر، این صلاحیت را دارند. با اعمال زور و فشار بر کودکان شان چه دختر و چه پسر آنها را به عقد نکاح مجبور می سازند.
در مورد این که نکاح اجباری از دیدگاه دین مقدس اسلام چگونه است مولوی محمد صدیق حزب الهی رییس عمومی افتتا ح و احتساب ستره محکمه می گوید: "در اسلام عزیز هیچ کاری به هیچ شکلی اجباری شده نمی تواند. حتی در پذیرش دین مقدس اسلام روایت سریع قرآن عظیم الشان است که همه به آن آگاهی دارند. ترجمه:" دین را نمی توا ن بر کسی به جبر تحمیل کرد."
اجبار ازدواج نه بر پسر مجاز است نه به دختر. و کسانی که سوء استفاده از یک مجاز بودن را می کنند که او عبارت از این است که اگر دختر خورد سن را، پدر یا پدر کلان به نکاح کسی داده باشد و از این استفاده می کنند، ما به بسیار صراحت برای شان می گوییم، قسمی که به ازدواج وعروسی صغیر و صغیره پدر و پدر کلان اجازه دارد، در آنجا قید بسیار قوی دینی صحیح التصرف بودن است.
پدر صحیح التصرف کسی است که به نماینده گی از صدر اسلام کار کرده بتواند که در صدر اسلام ما نمونه هایش را داشتیم و فعلا نداریم.
بصورت مشخص مادر مهربان مسلمانان بی بی عایشه، کسانی صحبت می کنند که بی بی عایشه (رض) در خورد سالی و پیش از بلوغ به نکاح گرفته شده است، درست است اگر ما پدرانی چون حضرت ابوبکر صدیق(رض) داشته باشیم و دامادی چون پیامبر بزرگوار سالار انبیاء داشته باشیم، من یقین کامل دارم که مسلمانان را به جا بگذازید، هیچ عقل سلیم مخالف این قسم ازدواج نخواهد کرد،بخاطری که اگر ابو بکر صدیق (رض) و پیامبری چون حضرت محمد (ص) باشند، در نظام نکاح بی بی عایشه هیچ گونه مشکلی ایجاد نخواهد کردند. پدر و پدرکلانهای امروزی ما برای خود صلاحیت پدر بودن حضرت ابوبکر را به خود ندهد."
هرچند ازدواج های اجباری و خشونت علیه زنان و دختران از دیر زمانیست که در افغانستان رایج است و بیشتر به آن صبغۀ شرعی داده شده، اما چنانچه گفته شد این عمل از نگاه دین اسلام نیز ناجایز و نادرست است.
پس بهتر است خانواده ها این واقعیت را بپذیرند که چنین عمل از دیدگاه قوانین شرعی، مدنی و حقوق بشر جایز نبوده و ارتکاب آن عملی نادرست است.

پارچه شعری در وصف زن


ای شاخهء گل، شکسته تا چند؟

ای ســــروران نرستـــه تا چند؟

ای مرغ بهشت، خستــــه تا چند؟

در کنــج قفــــس نشسته تا چند؟
بشکن قفس و چمن بیارای